كوچه انتظار
ديدبان هاي منتظر!!!
سربرگ دريچه قلبم نوشته شده” راه هاي مرزي بسته شده تنها يك راه مانده وآن ديدبان هاي منتظر”
با خودم گفتم اين را از كجا يابم؛ امروزه كه ابرهاي تيره سبك شده به طوري كه ديگر آب باريكه اي براي بارش ندارند از خصوصيت ابر اين است كه بايد آنقدر سنگين شود تا ببارد. ولي چشمان منتظران در رسيدن به عمق انتظار لحظه شماري مي كند تا كه زمين اشكهاي جاري آنان را وصل به فصل انتظار كند!
فصل انتظار از قرن هاي متمادي گذر مي كند تا به آخر زمان ختم شود ولي در گذر اين سالها فصل تابستان قلب هاي پوشالي را تبديل به گرماي صفر درجه مي كند گويي به جاي عطش فراق، اوج قدرتمندي هواهاي شيطان صفت در قلب هاي زودگذران مستولي مي كند ودر فصل پاييز به جاي ريختن اشك هاي ندبه كنان، بال هاي پرندگاني خسته آسمان در برابر نور خورشيد ذوب مي شود. ودر فصل زمستان خواب بر تن هاي پژمرده طنين مي افكند.
تنها فصلي كه قلب ها را وصل به حقيقت انتظار مي كند فصل بهار است كه چشم هاي همه را در اوج وصال بينا مي كند.