مركز شهر ... خيابان اصلي کربلا
اي دل مي ماني يا مي روي …
قافله عشق سفر خویش را آغاز كرد.یاران شتاب کنید. ای دل ! تو چه می کنی ؟ می مانی یا می روی ؟ قافله به سر منزل جاودان خویش نزدیک می شود … واین عاقبت كار عشق است مرکب امام به هر سوی که می رفته به سوی دیگرش سوق می دادند تا روز پنج شنبه دوم محرم سال 61 هـ ق به کربلا رسید. امام ایستاد و خطبه ای کربلایی خواند … زنهار ! آیا نمی بینید حق را که بدان عمل نمی شود و باطل را که از آن نهی نمی گردد. تا مومن به لقای خدا مشتاق شود. ای دل ، نیک بنگر که زبان رمز ، چه رازی را با تو می گوید « کل ارض کربلا و کل یوم عاشورا » یعنی اگر چه قبله در کعبه است ولی هرگاه علم قیام تو بلند شود عاشورا است …. کربلا آمیزیه کرب است و بلا … و بلا افق طلعت شمس اشتیاق است و آن تشنگی که کربلا بیان کشیده اند ، تشنگی راز است . آن شراب طهور را که شنیده ای ، تنها تشنگان راز را می نوشانند و ساقی اش حسین است ، حسین(ع) از دست یار می نوشد و ما از دست حسین(ع) . الا یا ایها الساقی ادرکأساً وناولها / که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها، اینجا میعادگاه است….
( با ما منتظر بمان.)