هـمسانی زن ومرد در مـقام انسانی
درطول تاريخ ديدگاه هاي تحقيرآميز نسبت به زنان، هم به زيان مردان و هم زنان ابراز شده است. باورهاي افراطي فمنيسم با ايده زن سالاري و زن مداري نيز بيش از پيش به زيان زن و مرد خواهد بود. نگرش متعادل قرآن نه بر اساس افراط است نه تفريط، از نظر قرآن زن و مرد درمقام انسانيت برابرند ولي از دوگونه خصلت برخوردارند. اين دوگانگي از ساختار جسماني و عاطفي آن دو سرچشمه گرفته است، همان گونه که آزادي و برابري انسان ها از طبيعت آنها الهام گرفته دوگانگي کارآيي و وظايف آنها نيز از ساختمان وجودي آن دو ريشه يافته است و به تعبير استاد مطهري: «زن و مرد دو ستاره اند در دو مدار مختلف، هرکدام بايد در مدار و فلک خود حرکت کند… شرط اصلي سعادت هريک از زن و مرد و در حقيقت جامعة بشري اين است که دو جنس هر يک در مدار خويش به حرکت خود ادامه دهند. آزادي و برابري آن گاه سود مي بخشند که هيچ کدام از مدار و مسير طبيعي و فطري خويش خارج نگردند.
آن چه در آن جامعه ناراحتي آفريده قيام بر ضد فرمان فطرت و طبيعت است نه چيز ديگر. اسلام با تعاليم حيات بخش خود به ويژه قرآن در عصر نزولش گام هاي اساسي را به سود زن و حقوق او برداشت، ولي هرگز در اين ميان زن بودن زن و مرد بودن مرد را ناديده نگرفت، بلکه زن را همان گونه ديد که در طبيعت است. زن در قرآن همان زن در طبيعت است.
کتاب قرآن با کتاب تکوين يا طبيعت يک برداشت را ارائه کرده اند. يکي از پرسش هايي که نسبت به نگرش حقوقي قرآن نسبت به زن شده اين است که: «اگر اسلام زن را انسان تمام عيار مي دانست حقوق مشابه و مساوي با مرد براي او وضع مي شد لکن حقوق مشابه براي او قائل نيست. پس زن را يک انسان واقعي نمي داند براي پاسخ به اين پرسش، اول بايد ديد که آيا همساني زن و مرد در حيثيت انساني و برابري آنها از جهت انسانيت و حقوق به معناي تشابه و يک نواختي آنها در حقوق است يا تساوي امري غير از تشابه است؟
بايد چنين گفت که اسلام براي زن و مرد در همه موارد يک نوع حقوق و يک نوع وظيفه و يک نوع مجازات قايل نشده است. پاره اي از حقوق و تکاليف و مجازات ها را براي مرد مناسب تر دانسته و پاره اي از آنها را براي زن و در نتيجه در مواردي براي زن و مرد وضع مشابه و در موارد ديگر وضع نامشابهي در نظر گرفته است. در واقع اسلام اصل مساوات انسان ها را در بارة زن و مرد رعايت کرده است. اسلام با تساوي حقوق زن و مرد مخالف نيست با تشابه حقوق آن ها مخالف است.
استاد مطهري در اين باره مي نويسد: «تساوي غير از تشابه است، تساوي برابري است و تشابه يک نواختي. ممکن است پدري ثروت خود را به طور مساوي ميان فرزندان خود تقسيم کند اما به طور متشابه تقسيم نکند.
مثلاً ممکن است اين پدر چند قلم ثروت داشته باشد هم تجارت خانه داشته باشد و هم ملک مزروعي و هم مستغلات تجاري ولي نظر به اين که قبلاً فرزندان خود را استعداديابي کرده است در يکي ذوق و سليقه تجارت ديده و در ديگري علاقه به کشاورزي و در سومي مستغل داري هنگامي که مي خواهد ثروت خود را تقسيم کند با در نظر گرفتن اين که آنچه به همه فرزندان مي دهد از لحاظ ارزش با يکديگر مساوي باشد و ترجيح و امتيازي از اين جهت در کار نباشد به هر کدام از فرزندان خود همان سرمايه را مي دهد که قبلاً آزمايش استعداديابي آن را مناسب يافته بود.
ادامه دارد…